رفت آن کم بر تو آبی بود
یا سلام مرا جوابی بود
از سر ناز و از سرکشی
هر نفس با منت عتایی بود
در کف من ز دست ساقی وصل
هر زمان ساغر شرابی بود
وعدهای خوشم همی دادی
آن همه وعدها سرابی بود
روزگار وصال جمله گذشت
گوی آن روزگار خوابی بود