قوی و بزرگ و سرافراز و سرخ رو ناگه
به آرزوی تو برخاستم ز مسکن خویش
چو در جناب تو آمد شدم دراز کشید
برفت آب و هوس کم شد و ندامت پیش
روا مدار کنون باز پس روم ز درت
به خود فرو شده گریان و سر فکنده به پیش