ای مردم دلخون وطن ، دغدغه تا کی
چون شه ز وطن دل بکند، دل بکن از وی
صد سال فزون رنج کشیدیم و ملامت
گشت ایران ویران و شد آباد ده ری
طی کرد ری از بغی و شقا، عزت ایران
ای ایران برخیز که شد عزت ری طی
شاهی است در این شهر که جز زر نشناسد
خلقی ، که ندانند به جز چنگ و دف و نی
نسوانی پر شهوت و پر سوزنک وکوفت
مردانی بی همت و بی غیرت و لاشی
درباری ننگین و گدا و متملق
اعیانی ، بدفطرت و دزد و دغل و غی
اعضای اداراتی ، کور و کچل و لوس
احزاب و وزیرانی ، شوم و بد و بدپی
مشروطه پرستانش بی علم و خل و جلف
آزادی خواهانش ، بی خون و رگ و پی
نه شیوهٔ ملیت و نه رسم تمدن
نه رابطهٔ طایفه ، نه قاعده حی