نرسد عقل اگر دو اسپه کند
در تگ وهم بی غبار ملک
نشوم خاضع عدو هرگز
ورچه بر آسمان کند مسکن
باز گنجشک را برد فرمان؟
شیر روباه را نهد گردن؟
هرکجا حزم تو فرود آید
برکشد امن حصنهای حصین
از خواب گران فتنه سبک برنکد سر
تا دیده حزم تو بود روشن و بیدار