گفتی که نمانده پای رفتارم

ای مرد چرا به سر نمیـٰائی

تا یک سر موی از تو میماند

با یک سر موی بر نمیـٰائی

کیفیت زندگی نمی فهمی

تا با غم عشق بر نمیـٰائی

ای گریه بلات چیست کز چشمم

بی لخت جگر بدر نمیـٰائی

ما بر در هجر جان دهیم و تو

با ما ز در دگر نمیـٰائی

هنگام تلافی دل افکاران

با عشوهٔ خویش بر نمیـٰائی

پر شد همه بام و بر ز غوغایت

با آنکه به بام در نمیـٰائی

جانم بر لب ز انتظار آمد

تسلیم کنم اگر نمیـٰائی

در مدرک عقل و حس نمیگنجی

در گوشهٔ مختصر نمیـٰائی

از لطف چو در نظر نمیائی

از پرده چرا بدر نمیائی

تعداد ابیات منتشر شده : 510165