مگذر به باغ ازین پس بگذر ز لاله زار

زیرا که باغ بر دل باغ است و لاله زار

نی نی سخن مپرس که جای ملالت است

دانم ملالت است و ندانم چه حالت است

پادشاهان کحل چشم حور و غلمان خاک تو

صدهزاران رحمت حق بر روان پاک تو

گر سلیمان رفت و آصف حاکم دیوان اوست

موسی ار بگذشت خضرش وارث اعمار بار

لشکر دیوارچه چون مور و ملخ صف در صف است

هیچ باکی نیست چون خاتم به دست آصف است

گر بگرید تاج و سوزد تخت کی باشد بعید

بر زوال دولت سلطان اعظم بو سعید

تدبیر و چاره چیست درین درد غیر صبر

چون بود بودنی چه توان کرد غیر صبر

شاه جهان ملول شد و از جهان برفت

عالم به همه برآمد و او از میان برفت

بنده دعای دولتت می کند و هر آن دعا

کان بود از خلوص دل هست دعای راستین

مدح تو آنچنانکه هست ار به مثل کسی کند

ناطقه عاجز آید از مدح و ثنای راستین

تعداد ابیات منتشر شده : 510165