با تیغ مهر اگر تو به کین یک نظر کنی
دارد نهفته تا به ابد در قراب روی
پشت سپهر گوژ شد از غصه چون هلال
تا سوده است بر کف پایت گلاب روی
برگردد آسیای پر از دانه فلک
یک جو اگر بتابی از و در عتاب روی
از بس که در هوای تو گرم آمد آفتاب
اینک ببین بر آمده سرخ از شتاب روی
پیش سحاب چتر تو روزی هزار بار
خورشید همچو سایه نهد بر تراب روی
شیر از حمایت تو کند بر غزال پشت
تیهو به پشتی تو نهد در عقاب روی
پیوسته روی بخت جوان تو تازه است
شک نیست که خود تازه بود در شباب روی
آنکش نسیم خاک در تست در دماغ
در هم کشید چو غنچه ز بوی گلاب روی
روی سحاب شد ز حیا غرق در عرق
از بس که کرد در تو به خواهش سحاب روی
آن بر کابروی جهان از عطای اوست
پیش تو بر زمین نهد از بهر آب روی