می نوشین ز دست دلبری گیر
که در قد و خدش حیران بمانی
مده وقت طرب یکباره از دست
دوباره نیست کس را زندگانی
مجوی از عهد گردون استواری
مخواه از طبع دنیا مهربانی
غم فردا نخور دیگر تو خوش باش
منت میگویم آن دیگر تو دانی
معتقة لدی الحکماء حلت
علی نغم المثالث والمثانی
ادر کاسا و لاتسکن و عجل
ودع هذا التکاسل والتوانی
بزن مطرب نوای ارغنونی
بده ساقی شراب ارغوانی
نهان چون زاهدان تا کی خوری می
چو رندان فاش کن راز نهانی
واضحی الروض مخضرا فبادر
الی الاقداح من کف القیان
و صبح النحج لاح وهب سحرا
نسیم الانس موصوب الجنان