ز کردار بد گر پشیمان شوید

بنوی ز سر باز پیمان شوید

ز کینه به اغریرث پرخرد

نه آن کرد کز مردمی در خورد

شنیدی که با شاه نوذر چه کرد

دل دام و دد شد پر از داغ و درد

بدین روزگار اندر افراسیاب

بیامد به تیزی و بگذاشت آب

ز تور اندر آمد نخستین ستم

که شاهی چو ایرج شد از تخت کم

چنین داد پاسخ که دانی درست

که از ما نبد پیشدستی نخست

ببردند نامه بر کیقباد

سخن نیز ازین گونه کردند یاد

چو نامه به مهر اندر آورد شاه

فرستاد نزدیک ایران سپاه

مگر با درود و سلام و پیام

دو کشور شود زین سخن شادکام

کس از ما نبینند جیحون بخواب

وز ایران نیایند ازین روی آب

تعداد ابیات منتشر شده : 510165