اهل هنر بتربیتت زنده گشته اند
احرار روزگار ترا بنده گشته اند
شخص هنر چو تربیت خویشتن کند
نقش نگین جان عضدالدّین حسن کند
ای رسم تو مرّوت و کار تو اجتهاد
وی ملک را عضاده و اسلام را عماد
بازوی دین و بازوی ملّت ازوقویست
ترکیب ذات او ز کمالات معنویست
تیری که غمزۀ تو ز ترکش بر آورد
پیکانش ز آب شعلۀ آتش بر آورد
گرد دهان تنگ تو آن زلف عنبرین
چون صد هزار حلقۀ مشکست و یک نگین
طناب عمرتان اندر سلامت
بهم پیوسته بادا تا قیامت
قوام الدّین چو بختت همنشین باد
چنین خودهست و تا بادا چنین باد
صبا از شرم لطفت ناتوان شد
جهان پیر از فرّت جوان شد
هزارآوای بستان شریعت
پناه خلق ، سلطان شریعت