ترا زیبد که دیدستی رخ شاه

کزین اسرارها هستی تو آگاه

تو اصلی این همه فرعست دانی

برون کونی و عین مکانی

تو مغزی وهمه چون پوست باشند

کجامانند او ای دوست باشند

نباید گفت این با هر کس ای دوست

که تو مغزی و خلقانند در پوست

ترا دادست این سر در ازل یار

نباید گفت این پاسخ به اغیار

چنین است و ولیکن کس نداند

بجز تو هیچکس این سر نداند

در این سر هیچ شک اینجایگه نیست

که جمله اوست جزدیدار شه نیست

در تو در حقیقت باز کرده است

دو چشم جانت اینجا باز کرده است

حقیقت این چنین است اندر اینجا

که را همچو تو بگشاید در اینجا

چو شبلی این بیان بشنید از او

تعجب کرد از وی گفت نیکو

تعداد ابیات منتشر شده : 510165