محمددان وصال حق در اینجا
محمد اوست خلق مطلق اینجا
همه ذرات اندر گفت و گویند
ابا جان ودل اندر جستجویند
تو منصوری ابرداری ندانی
تو هم شبلی صفت حیران بمانی
توئی منصور و با تو جمله باز است
در معنی بر عطار باز است
چنان منصور در شرح و بیان بود
کزو عشاق در شور و فغان بود
از اول گرچه بود او صاحب راز
گمانش باالیقین آمد باعزاز
درین معنی عجب افتاد آن پیر
نمیگنجد در این اسرار تدبیر
یکی شد در وصال جان و دل گم
میان قطره اندر بحر قلزم
چو او را صاحب شرع و بیان دید
زبانش لال شد خود بیزبان دید
زبانش لال شد اینجا بگفتار
چو او را دید اینجا صاحب اسرار