ز دست دگر گیو گودرز و طوس

بپیش اندرون نالهٔ بوق و کوس

ز یک دست رستم برآمد ز دشت

ز گرد سواران هواتیره گشت

بکنده در افتاد چندی سوار

بپیچید دیگر سر از کارزار

ز لشکر هرآنکس که بد پیشرو

برانگیختند اسب و برخاست غو

غو طبل بر کوهه زین بخاست

درفش سیه را برآورد راست

چو رفتند نزدیک پرده سرای

برآمد خروشیدن کر نای

بران تاختن جنبش و ساز نه

همان نالهٔ بوق و آواز نه

برفتند گردان چو دریای آب

گرفتند بر تاختن بر شتاب

سپه را فرستاد و خود برنشست

میان یلی تاختن را ببست

بجایی طلایه پدیدار نیست

کس آن خفتگان را نگهدار نیست

تعداد ابیات منتشر شده : 510165