ابا ترکش و تیغ و تیر و تبر

سوار ایستاده پس نیزه ور

که پیش اندر آید بدان رخنه گاه

همیدون بی نیزه ور کینه خواه

برستم بفرمود پس شهریار

پیاده هرآنکس که بد نامدار

سواران ترکان بکردار بید

شده لرزلرزان و دل نااامید

بکردار شیران برآویختند

خروش از دو رویه برانگیختند

سپاهی ز ترکان گروها گروه

بدان رخنه رفتند بر سان کوه

که با بارهٔ دژ شما را چه کار

سپه را ز شمشیر باید حصار

پس افراسیاب اندر آمد چو گرد

به جهن و بگرسیوز آواز کرد

خبر شد بنزدیک افراسیاب

کجا بارهٔ شارستان شد خراب

سوی رخنهٔ دژ نهادند روی

بیامد دمان رستم کینه جوی

تعداد ابیات منتشر شده : 510165