سپهبد بکژی نگیرد فروغ

زبان خیره پرتاب و دل پر دروغ

فزون کرد ازین با سیاوش وفا

زبان پر فسون بود دل پرجفا

بگوینده گفت این بداندیش مرد

چنین با من آویخت اندر نبرد

ز رستم چو بشنید خسرو سخن

یکی دیگر اندیشه افگند بن

بانبوه لشکر بجنگ اندر آر

سخن چند آلودهٔ نابکار

چو پیمان یزدان کنی با نیا

نشاید که در دل بود کیمیا

ز دریا بدریا ترا لشکرست

کجا رایشان زین سخن دیگرست

دگر آنک گوید که با لشکرم

مکن چنگ با دوده و کشورم

که ننگست بر شاه رفتن بجنگ

وگر همنبرد تو باشد پشنگ

نبیره فریدن و پور پشنگ

بورد با او مرا نیست ننگ

تعداد ابیات منتشر شده : 510165