زر و زور از تو دست بردار است

آنچه همراه تست کردار است

فاش گردد چو شد زمان حسیب

کز من و اوکه خورده است فریب !

بانک من نور و بانک او نار است

نور من نام و نار او عار است

من و او چون رویم ازین مسکن

« بانک » ماند از او و بانک زمن

وارث این « بانک » را تمام کند

بانک من تا ابد دوام کند

« بانک » من بانک دانش و ادب است

« بانک » او بانک فضه و ذهبست

تکیه بر دانش و هنر کردم

پشت برگنج سیم و زرکردم

صاحب « بانک » می شدم چون شاه

نه همین بانک خشک در افواه

بودیم گر ودیعه ها بر « بانک »

حبس کی گشتمی برابر « بانک »

چون ز محبس کنی نگاه به کوی

هست ایوان بانگ رویاروی

تعداد ابیات منتشر شده : 510165