سیمین ساق » مولوی »
دفتر پنجم
» بخش ۱۲۵ - حکایت آن گاو کی تنها در جزیره ایست بزرگ حق تعالی آن جزیرهٔ بزرگ را پر کند از نبات و ریاحین کی علف گاو باشد تا به شب آن گاو همه را بخورد و فربه شود چون کوه پاره ای چون شب شود خوابش نبرد از غصه و خوف کی همه صحرا را چریدم فردا چه خورم تا ازین غصه لاغر شود هم چون خلال روز برخیزد همه صحرا را سبزتر و انبوه تر بیند از دی باز بخورد و فربه شود باز شبش همان غم بگیرد سالهاست کی او هم چنین می بیند و اعتماد نمی کند »
بازدید » 710