یا موضع الباطن من ناظری
و یا مکان السرّ من خاطری
یا جملة الکلّ الّتی کلّها
کلّی من بعضی و من سائری
هر که نام کسی یافت ازین درگه یافت
ای برادر کس او باش و میندیش از کس
گفتم که چو زیرم و بدست تو اسیر
بنواز مرا مزن تو ای بدر منیر
گفتا که ز زخم من تو آزار مگیر
در زخمه بود همه نوازیدن زیر
زین نادره تر کرا بود هرگز حال
من تشنه و پیش من روان آب زلال
وا اسفی من فراق قوم
هم المصابیح و الحصون
و المزن و المدن و الرّواسی
و الخیر و الامن و السّکون
لم یتغیّر لنا اللّیالی
حتّی توفتهم المنون
فکلّ نار لنا قلوب
و کلّ ماء لنا عیون