مردی که بر راه عشق جان فرساید
آن به که بدون یار خود نگراید
عاشق بره عشق چنان می باید
کز دوزخ و از بهشت یادش ناید
گر نباشد قبله عالم مرا
قبله من کوی معشوق است و بس
این جهان با آن جهان و هر چه هست
عاشقان را روی معشوق است و بس
هر که او نام کسی یافت از این درگه یافت
ای برادر کس او باش و میندیش از کس