بهر کویی مرا تا کی دوانی
زهر زهری مرا تا کی چشانی
برود اندازی اوّل تو رهی را
پس آن گه بربر دشمن نشانی
و زان پس افکنی او را بغربت
بمزدوری شعیب و بشبانی
شبانی را کجا آن قدر باشد
که تو بی واسطه وی را بخوانی
پس او را اوری بر طور سینا
هزاران تو سخن با وی برانی
و گر گوید زتو دیدار خواهم
جواب آید که موسی لن ترانی