فبذاته و صفاته و کماله
قد کان کهو الان کلّ اوان
ما وحّد الواحد من واحد
اذ کلّ من وحّده جاحد
توحیده ایّاه توحیده
و نعت من ینعته لاحد
زیان جان گر از دیدارت آید
زیان جان بجان باید خریدن
اتانی هواها قبل أن اعرف الهوی
فصادف قلبا فارغا فتمکّنا
تا با خودی از چه همنشینی با من
ای بس دوری که از تو باشد تا من
در من نرسی تا نشوی یکتایی
کاندر ره عشق یا تو گنجی یا من!