ایها السائل عن قصتنا
لو ترانا لم تفرق بیننا
فاذا ابصرتنی ابصرته
و اذا ابصرته ابصرتنا
در عشق تو گر کشته شوم باکی نیست
کو دامن عشقی که برو چاکی نیست
تاریکتر است هر زمانی شب من
یا رب شب من سحر ندارد گویی
پیش از آن کین جان عذر آور فرو ماند ز نطق
بیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند ز کار