خافِضَةٌ، فرو برنده ناگرویدگان را، رافِعَةٌ (۳) بردارنده گرویدگان را.
وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا (۵) و بر کنند کوه ها بر کندنی.
إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا (۴) آن گه که بجنبانند جنبانیدنی.
فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا (۶) تا گردی شود از زمین خیزان ریزان.
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ (۱۳) گروهی از پیشینان.
وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ (۱۴) و اندکی از پسینان.
فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ (۲۸) در درختستانی پربار خار از میوه آن چیده.
وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ (۲۹) و درخت موز میوه آن در هم نشسته.
إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً (۳۵) بیافریدیم ایشان را هم چنان آفریدنی.
لِأَصْحابِ الْیَمِینِ (۳۸) خداوندان راست دست راست.
فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً (۳۶) ما ایشان را دوشیزگان آفریدیم.
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ (۳۹) جوکی از پیشینیان.