گفتم قرارگاهت در جان چرا کنی
گفتا که تا نیابد از من کسی نشان
گفتم که رهنمون رهی باش پیش خویش
گفتا ز چپ و راست تو بنگر بکشتگان
پویان و دوان اند غریوان بجهان
در صومعه کوهان در غار بیابان
یکسر همه محواند بدریای تفکر
بر خوانده بخود بر همه لاخان و لامان
انّ آثارنا تدل علینا
فانظروا بعدنا الی الآثار