وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ (۲) رویهاست آن روز فرو شکسته از خواری.
عامِلَةٌ ناصِبَةٌ (۳) درین جهان کار کنندگان و رنجوران.
فِیها عَیْنٌ جارِیَةٌ (۱۲) در آن بهشت چشمه های روان.
وَ أَکْوابٌ مَوْضُوعَةٌ (۱۴) و پیرایه های شراب نهاده.
فِیها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ (۱۳) در آن تختها است بلند برداشته.
وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ (۱۵) و بالشها نهاده بر رسته.