ز خلق خواجهٔ عالم ز رای مهتر دوران
معطر آمده گیتی منور آمده کیهان
بهینه بندهٔ گیهان خدای و خواجهٔ عالم
مهینه مهدی معجز نمای و هادی دوران
درون چنبر حزمش قرار تودهٔ غبرا
به گرد مرکز عزمش مدار گنبد گردان
مطیع درگه او را زمانه شایق خدمت
گدای حضرت او را ستاره عاشق فرمان
لباس فطرت او را محامد آمده پروز
اساس طینت او را محاسن آمده بنیان
بیان وافی او ترجمان آیهٔ مصحف
کلام صافی او ترزفان سورهٔ فرقان
محیط فکرت او را فضایل آمده زورق
تنور همت او را نوائل آمده طوفان
نجیب خاطر او را فواید آمده هودج
جواد جودت او را معارف آمده میدان
قوام عالم امکان نظام ملکت هستی
نظام ملکت هستی قوام عالم امکان
عقاب شوکت او را نبالت آمده مخلب
هژبر قدرت او را جلالت آمده دندان
زلال حکمت او را حقایق آمده منبع
نهال فکرت او را دقایق آمده قضبان
به زهد و صفوت و ایمان و رشد و تقوی و طاعت
اویس و حمزه و مقداد و بشر و بوذر و سلمان
ریاض بینش او را فضایل آمده گلبن
سحاب شش او را نوائل آمده باران
کمند طاعت او را ستاره آمده چنبر
قبول خدمت او را زمانه برزده دامان
هوای عرصهٔ جاهش مطار طایر دولت
فضای کعبهٔ قدرش مطاف زایر احسان
رواق عزت او را معالی آمده مسند
سرای حشمت او را مکارم آمده ایوان
ولی حضرت او را قصور عالیه مأمن
عدوی دولت او را تنور هاویه زندان
به داس بخشش و همت گسسته ریشهٔ ضنّت
به سنگ تقوی و طاعت شکسته شیشه عصیان
ز مهر حادثه سوزش امور حادثه مختل
ز لطف نایبه توزش قصور نائبه ویران
دل آب و خاک تو پنهان صفای طینت احمد
ز روی و رای تو پیدا فروغ حکمت یزدان
گزیده گفت تو برهان گفت عیسی مریم
خجسته رای تو اثبات دست موسی عمران
کلیل حزم تو غبرا علیل رای تو بیضا
ذلیل دست تو دریا سلیل جود تو مرجان
دلبل فضل تو اقرار خصم و حسرت حاسد
گواه جود تو افلاس گنج و فاقهٔ عمّان
به پیش عزم تو آسان هرآنچه بر همه مشکل
به نزد حزم تو پیدا هرآنچه بر همه پنهان
ز آب چشمهٔ لطف تو شاخ نافله خرّم
ز تف آتش قهر تو شخص نازله پژمان
ضیای بیضهٔ بیضا به نزد رای تو تهمت
علای گنبد منا به پیش قدر تو بهتان
دریده جود تو جلباب جود جعفر و یحیی
شکسته گفت تو بازار گفت صابی و سحبان
ز نور رای تو مظهر رموز دانش و حکمت
به ذات پاک تو مضمر کنوز بینش و عرفان
فروغ رای تو برهان ضیای روی تو حجت
ضیای روی تو حجت فروغ رای تو برهان
هماره خادم بزم تو جفت عشرت و شادی
همیشه حاسد جاه تو یار خواری و خذلان