همی کار تو کار ناستوده است

همی کردار بد را میستائی

همی با عقل در چون و چرائی

همی پوینده در راه خطائی

چنین است رسم و ره دهر، پروین

بدینگونه شد گردش آسمانی

گشوده دهان طاق کسری و گوید

چه شد تاج و تخت انوشیروانی

ببین تا چه کردست گردون گردان

به جمشید و طهمورث باستانی

از آن نامداران و گردنفرازان

نشانی نماندست جز بی نشانی

دلیران گرفتند اقطار عالم

بشمشیر هندی و تیغ یمانی

همائی تو و سدره ات آشیانست

مکن خیره بر کرکسان میهمانی

قفس بشکن ای روح، پرواز میکن

چرا پایبند اندرین خاکدانی

ازین کوچکه کوچ بایست کردن

که کردست بر روی پل زندگانی

تعداد ابیات منتشر شده : 510165