شد سخن ختم قبولی که خدایش داده ست

تا ابد باقی او باد مبادش پایان

صفت خاتمه و قطع تعلق کردن

از پی اخترهٔ صحبت ارباب جهان

سخن از ختم کتاب و بخطا خواهش عذر

که بجویند خطارا بدرستی برهان

ذکر باز آمدن شاه بدو لتگهٔ شهر

همچو بر جیس به قوس و قمر اندر سرطان

صفت کاغذ سیمین که پی دود قلم

سیم سوزی شود و نقش برارد بریان

صفت محبره کا و گر چه سیاه دارد دل

آن سیاهی دلش مایهٔ علم است و بیان

سخن از وصف قلم، آنکه بلوح محفوظ

هست اول صفتش «ما خلق الله » بخوان

صفت موسم باران و بره رفتن شاه

جانب شهر شدن از لب «گهگهر» بکران

در وداع دو گرامی که پدر را در اشک

مردم دیده همی رفت زچشم گریان

شب دیگر ز پی عیش ملاقات دو شاه

وز پدر دادن پند و ز پسر گوش بران

تعداد ابیات منتشر شده : 510165