بی رهبری عشق، بسر چشمه ی مراد

کی ره بری هم ار کندت خضر، رهبری؟

خفض الجناح، روح الامین گر کند رواست

با همرهی عشق من از سست شهپری

عشقم ز سدره، صد ره بالا کشید و ماند

عقل از روش، که کردی دعوی صرصری

منگر به خاکساری و بی دست و پائیم

آبی فراهم آور و بنگر شناوری

سر بر زند ز گلشن تحقیق من گلی

الفرع بالثریا و الاصل بالثری

بگشاید از نشاط، سر نافه ی مراد

و آفاق را به توفد مغز از معطری

طوطی فکرتم ز دراری طرازها

مقدار بشکند به سخن گفتن دری

جامی بده که خاطر توحید زای من

شیر آورد ز شوق به پستان مادری

بهرام و تیر و کیوان در رتبه کیستند

ای زهره ی ترا مه و خورشید، مشتری؟

اللّه که قامت الف آسای آن نگار

مانند دال، پشت مرا کرده چنبری

تعداد ابیات منتشر شده : 510165