خضر ار ز لب چشمهٔ حیوان جان یافت
من جان به لب چشمهٔ حیوان دادم
تا دل به هوای وصل جانان دادم
لب بر لب او نهاده و جان دادم
مجموعهٔ عاشقان بود دفتر من
مجموعهٔ عاشقان پریشان خوش تر
آشفته سخن چو زلف جانان خوش تر
چون کار جهان بی سر و سامان خوش تر
نازم به جهان همت درویشان را
کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند
یک عمر شهان تربیت عیش کنند
تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند
این نامه که مدح ناصرالدین شاه است
ترتیب وی از خط محمد کردند
از هر دو جهان مرا مقید کردند
وان گه به مدیح شه مقید کردند
سایند سر از ادب به پایت شب و روز
آری دو سیاه حلقه در گوش تواند
زلفین سیه که در بناگوش تواند
سر بر سر هم نهاده بر دوش تواند