شمسی که ازو در همه آفاق شعاع است
در دولت او هرکه نصیرست شجاع است
آن میر که تاج نسب گیلکیان است
از جود و کرم بر صفت برمکیان است
میری که حُسام او در دین محمد
اخلاق علی دارد و آیین محمد
پیری که به تدبیر سرافراز جهان شد
وز بیم سنانش به جهان خصم جهان شد
تا فضل و کرم سیرت و عادت بود او را
همواره بزرگی و سعادت بود او را
در مرتبهٔ جاه ز عیّوق گذشته است
وز قدر ز اندیشهٔ مخلوق گذشته است
تقدیر مگر بر قلمت راز گشادست
تا چرخ در غیب به او بازگشادست
داند ملک العرش که مشتاق توام من
مداح تو و شاکر اخلاق توام من
شادست به تو دولت و شادی تو به دولت
همواره چنین خواهم و همواره چنین باد