آه و دردا که شبیخون اجل
در زد آتش به شبستان اسد
بدل نغمهٔ عنقاست کنون
نغمهٔ جغد بر ایوان اسد
اسدالله عجم خواند علیش
که علی بود ز اقران رسد
لاجرم خیبر خزران بگشاد
ذوالفقار کف رخشان اسد
لاجرم ز ابلق چرب آخور چرخ
دل دلی داشت خم ران اسد
بود معن عرب و سیف یمن
در کرم هندوی دربان اسد
گر اسد خانهٔ خورشید نهند
داشت خورشید کرم خان اسد
تاج بخش ملک مشرق بود
این نه بس باشد برهان اسد
مشتری ساختی از جرم زحل
مسن خنجر بران اسد
باز مریخ ز مهر افکندی
ساخت زر بر تن یکران اسد
باز زهره به عطار بردی
نامهٔ جود به عنوان اسد
باز مه بودی هر ماه دوبار
گاه خوان گاه نمکدان اسد
آسمان کردی بر گنج کمال
حمل و ثور دو قربان اسد
مهر و مه بود چو جوزا دو بدو
خادم طالع سرطان اسد
کمتر از داس سر سنبله بود
اسد چرخ به میزان اسد
نیش عقرب شده و قوس قزح
هم کمان هم سر پیکان اسد
مجلسش کعبه و انداخته دلو
خلق در زمزم احسان اسد
بخت بر کوس فلک بستی پوست
از تن جدی به فرمان اسد
وز فم الحوت نهادی دندان
بر سر ترکش ترکان اسد
سالها قصد فلک داشت مگر
جنبش رای فلک سان اسد
اسدا کنون چو اسد بر فلک است
ای فلک جان تو و جان اسد
فلکی بین شده بالای فلک
اسدی بین شده مهمان اسد
دشمن نیک اسد خوانندم
دوستان بد نادان اسد
به خدائی که فرستاد از عرش
آیت عاطفه در شان اسد
به خدائی که رقوم حسنات
کرد توقیع به دیوان اسد
به خدائی که اسد را ز فلک
بگذرانید ز امکان اسد
به خدائی که اسد را به بهشت
بسانید ز ایمان اسد
که به شروان ز دلم سوخته تر
هیچ دل نیست ز هجران اسد
علم الله که ز من غم زه ده تر
هیچکس نیست ز اخوان اسد
اشک ها راندم و گر حاضر می
تعزیت داشتمی آن اسد
عاریت خواستمی گوهر اشک
ز ابر دست گهر افشان اسد
حاش لله که سماتت ورزم
چون خزان بینم نیسان اسد
عبرت آید دل ویران مرا
دیدن خانهٔ ویران اسد
گرچه در مدت چل سال تمام
بی نیازی بدم از نان اسد
لیک چون من به همه شروان کیست
که نبد ریزه خور خوان اسد
ز آن همه ریزه خوران یک کس نیست
شاکر جود فراوان اسد
لیکن از گفتهٔ خاقانی ماند
نام جاوید ز دوران اسد