بر چهره خوب تو فشاندیم ثنا
جان و دل و دیده هر سه کردیم فدا
در هر چه کنی، ز دل بدادیم رضا
حکمی که کنی و گر بجانست، روا.
ای دور ز چشم، با دلم یک جایی
پیدا بدلی، ز چشم ناپیدایی!
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم.
در عشق توام کار بدانجای رسید
کز دیده خود دریغم آید رخ تو!