هرکس بسوی سبزه و گلشن رود بسیر
ما را تو سیر سبزه و گلزار ما توئی
داعی تو و مجیب توئی در سؤال ما
گر دل شود غمین ز تو غمخوار ما توئی
دیدار تست هر چه درآید بچشم ما
بیننده هم تو دیده و دیدار ما توئی
هم دست ما تو معنی نازش ز تست هم
هم پای ما تو قوت رفتار ما توئی
هم تو زبان بیان تو تنطق تو میکنی
هم در دهان زبان تو و گفتار ما توئی
هم گوش و هم سماع توئی در سرو دماغ
هم چشم ما تو معنی دیدار ما توئی
هیچیم ما بخویش و نمودار ما توئی
ما صورتیم و معنی هشیار ما توئی
دل فیض از غم عشقی زند های
مگر روزی به پیوندد بهوئی
سری کو مست عشقی شد ز خود رست
بود آن می ز دریا یا بسوئی
کسی کوشد ز راه عشق آگاه
نمیخواهد دگر راهی بسوئی