سیمین ساق » مولوی »
دفتر پنجم
» بخش ۱۰۷ - حکایت آن شخص کی از ترس خویشتن را در خانه ای انداخت رخها زرد چون زعفران لبها کبود چون نیل دست لرزان چون برگ درخت خداوند خانه پرسید کی خیرست چه واقعه است گفت بیرون خر می گیرند به سخره گفت مبارک خر می گیرند تو خر نیستی چه می ترسی گفت خر به جد می گیرند تمییز برخاسته است امروز ترسم کی مرا خر گیرند »
بازدید » 885