جهان پناها،سال نوت همایون باد
کمال عدل تو معمار ربع مسکون باد
در اختیار قضایای عالم علوی
رموز کلک تو تقویم ساز گردون باد
ستوده ناصردین منگلی که طالع تو
قرین طالع اسکندر و فریدون باد
دقایق کرمت از شمار بگذشتست
تصاعد در جاتت ز وهم بیرون باد
ز چرخ ملک تو دیوی گر استراق کند
شهاب وار ز رمحت بروشبیخون باد
به حلّ عقدة رأس و ذنب گر آری روی
به دست فکر تو آسان شده هم اکنون باد
ز شوق آنکه نهد بوسه برسم اسبت
ز انحنا الف خطّ استوا نون باد
هر اقتضا که قرآن سعود را باشد
ز اتّصال بدین حضرت همایون باد
بهندویّی درت گر ز حل نیارد فخر
ز ترکتا ز تو اوجش چو صحن ها مون باد
قضا چو نامۀ حکمی بنام عدل تو بست
بدان اجازت قاضیّ چرخ مقرون باد
به هر غرض که زبان باز کرد سوفارت
زبان خنجر مرّیخ گفته، کایدون باد
گر آفتاب نه در سایه ات گذارد روز
ز لطمه های کسوفش عذار شبگون باد
نوای زهره که در بزم رامش تو زند
چو ضرب تیغ تو در روز رزم موزون باد
دبیر چرخ چو اقطاع کاینات دهد
بدست او ز اشارات شاه قانون باد
برید گردون هر روز از دگر منزل
به خدمت آمده با مژدۀ دگرگون باد
هوای ملک چواز دولت تو معتدلست
بهار عمر ترا روزها بر افزون باد
رگی که با تو نه چون مسطر ست بر خط راست
بسان جدول تقویم عرقه در خون باد
وصول خسرو سیّارگان به برج شرف
چنان که طالع این سال بر تو میمون باد