جفت شد با او به شهوت آن زمان

متحد گشتند حالی آن دو جان

تنگ چشمان دام در راه هما می گسترند

دام ما را چشم بر راه شکار دیگرست

از لب سیراب او امیدوار بوسه را

هر جواب خشک، تیغ آبدار دیگرست

گرچه در پادشاه باشد عدل

نان بی نان خورش بود بی بذل

همچنین مؤمنان نیکوکار

از جهان طعمه های نیکوخوار

غلام حلقه سیمین گوشوار توام

که پادشاه غلامان حلقه در گوشی

راست گفت اندرین حدیث آن مرد

کاز را خاک سیر داند کرد

آن بت شیرین لقای ماه رو

در عجب در ماند از مردی او

چنین قیامت و قامت ندیده ام همه عمر

تو سرو یا بدنی شمس یا بناگوشی

اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی پوشی

به هتک پرده صاحب دلان همی کوشی

تعداد ابیات منتشر شده : 510165